ایزوکو میدوریا :
در مورد فکر مردم نگران نباش ، سرت رو بالا بگیر و رو به جلو حرکت کن
ایزوکو میدوریا :
در مورد فکر مردم نگران نباش ، سرت رو بالا بگیر و رو به جلو حرکت کن
تانجیرو کامادو :
اشتباهات ثابت میکنن که داری تلاش میکنی
درود بر شما *0*
آقا واستون طنز انیمه ای درست کردم ^------^
وقتی که درستشون کردم بلافاصله اومدم که اینجا بزارمش ^----^
همشم یه جورایی به انیمه و مانگا پایان جهان مربوطه *0*
بنگرید *0*
پ.ن : دیگه اگه بامزه نبود به بزرگی خودتون ببخشید ^------^
همین ^---^
جانه *^*
درودی دوباره ^-^
آقا من تا تمام کتابای پرتقالم رو بهتون معرفی نکردم ول کنتون نیستم '-'
این یکیم خیلی قشنگه حتما حتما بخونینش ^-^
نام کتاب : سرافینا و شنل سیاه
انتشارات : پرتقال
نویسنده : رابرت بیتی
مترجم : شبنم حیدری پور
ژانر : فانتزی
رده سنی : 12+
تعداد صفحات : 255
خلاصه داستان :
سرافینا با پدرش توی زیر زمین یک عمارت زندگی می کرد. همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه یک شب سرافینا با صحنه ی عجیبی رو به رو شد. مرد غریبه ای که شنل سیاهی پوشیده بود، سعی داشت دختری را بدزدد؛ شنل سیاه و جادویی، قدرت فوق العاده ای به مرد می داد. سرافینا که از گم شدن بچه ها در عمارت خبر داشت، تصمیم گرفت کاری کند. برای همین از زیر زمین عمارت بیرون آمد...
درود بر شما ^-^
اومدم که بهتون یه کتاب خیلی خیلی قشنگ و احساسی معرفی کنم
حتما حتما بخونینش ^-^
نام کتاب : رویای دویدن
انتشارات : پرتقال
نویسنده : وِندلین وَن درانن
مترجم : آناهیتا حضرتی
ژانر : رئال
رده سنی : 12+
تعداد صفحات : 335 صفحه
خلاصه داستان :
بزرگترین آرزویش این نیست که از خط پایان بگذرد یا مردم تشویقش کنند؛ بزرگ ترین آرزویش این است که مردم خودش را ببینند، نه وضعیتش را. این تنها چیزی است که هر کسی با هر نوع توانایی از دیگران می خواهد. از ظاهر آدم ها یا از چیزی که متوجه اش نمی شوید، درموردشان قضاوت نکنید؛ سعی کنید آن ها را بشناسید.
بای بای ^-^
یوووووووووووووو ^_^
من برای اولین بار به یه چالش دعوت شدم *0*
از مائو چان بابت اینکه من رو به این چالش دعوت کرد متشکرم ^_^
گومن که دیر شد #-#
خب تو این چالش باید قوانین وبلاگت رو بنویسی بعد توی پست ثابتت یا قسمت منوی وبلاگ ذخیره کنی
من با اینکه پست ثابت دارم ولی میخوام اینو تو قسمت منوی وبلاگم ذخیره کنم چون حس میکنم پست ثابتم یه جوری میشه#-#
قوانین رو شروع میکنییییییییییییم *0*
1- خب من این وبلاگ رو درست کردم تا بتونم فانتزیام و علایقم رو با بقیه به اشتراک بذارم برای همین من انتظار ندارم که حتما مطالبم رو بخونین و حتما یه نظریم بزارین ولی همین که در حد یک جمله نظر میزارین هم باعث خوشحالی من میشه :)
2- ادمین نمیپذیرم مگر در مواقع ضروری اونم موقت :)
3- لطفا اگر دیدین که من توی مطالبم مشکلی دارم یا کلا سر تا پاش مشکله بهم بگین تا ازتون یاد بگیرم ^^
4- هیچوقت تو نظرات توهین یا دعوا نکنین چون اینجوری به شعور خودتون توهین میکنین و اینکه من بلافاصله اینجور نظرات رو حذف میکنم :)
5- کپی هم نکنین خواهشاً :)
6- و لطفا با لبخند وارد این وب شید ^^
تمامید *0*
خب در رابطه با دعوت به این چالش
من کس خاصی رو دعوت نمیکنم هر کس که دوست داره این چالش رو انجام بده ^_^
همین ^_^
بای /*0*
یوووووووو ^__^
چند تا عکس از یه کاسپلی کاوایی اوردم *~*
بنگرید *~*
جانه *~*
دازای اوسامو :
هیچکس نمیتونه عمیق ترین احساسات افراد رو بفهمه فقط خودت میتونی درکشون کنی.
دوباره کنیچیوا ^__^
امده ام با معرفی یه کتاب خفن دیگه ^__^
شروع ^__^
نام کتاب : شهر معمولی
انتشارات : پرتقال
نویسنده : ناتالی لید
مترجم : نیلوفر امن زاده
ژانر : فانتزی
رده سنی : 12+( همانگونه که در پست قبل گفتم)
تعداد صفحات : 278
خلاصه داستان :
بعضی ها کارت بیس بال جمع می کنند. یا خارپشت. یا پرز توی ناف. ولی فلیسیتی جونیپر پیکل فرق می کند. او عاشق جمع کردن کلمه هاست؛ کلمه هایی که آدم ها بهشان فکر می کنند ، یا کلمه هایی که به آنها نیاز دارند. ولی با اینکه فلیسیتی همه جای کشور را گشته، یک کلمه هست که هیچوقت آن را ندیده: خانه. فلیسیتی از گشت و گذار خسته شده ، ولی وقتی ون درب و داغان خانوادگی شان وارد شهر دره ی نیمه شب می شود ، احساس می کند اوضاع دارد عوض می شود. او برای اولین بار در عمر یازده ساله اش ، جایی را پیدا می کند که می تواند در آن خاطره های خوب بسازد... و شاید دوستی هم پیدا کند. همه ی این ها بخاطر این است که دره ی نیمه شب قبلا شهر جادویی بوده ، تا اینکه نفرینی جادو را از شهر فراری می دهد. البته این ماجرایی ست که مردم شهر تعریف می کنند. فلیسیتی حس می کند هنوز کمی جادو توی دره ی نیمه شب وجود دارد. جادو هنوز ناپدید نشده؛ فقط مدتی طولانی ست که دارد قایم باشک بازی می کند. فلیسیتی باید کلمه های درست را پیدا کند تا جادو آزاد شود.
جانه /*0*\
کنیچیوا مینا سان /*0*\
آمده ام با معرفی یه کتاب خیلی خفن *0*
یک..دو..سه..شروع /*0*\
نام کتاب : سیاه تیغ
انتشارات : پرتقال
نویسنده : کوین سندز
مترجم : مشهود غفارکنی
ژانر : فانتزی
رده سنی : 12+ (واسه بزرگتر از اینم باحاله)
تعداد صفحات : 313
خلاصه داستان :
قبل از گرفتن این پیام رمز آلود، کرستوفر رووه خوشحال بود و به
عنوان کار آموز استاد بندیکت سیاه تیغ، وقتش را به حل رمزها و
معماها و ساختن دارو ها، معجون ها و اسلحه های قدرتمند
می گذراند _ گاهی هم به یک یا دو خرابکاری پر سروصدا.
اما با شروع شکار داروساز های لندن توسط یک فرقه ی سری،
حلقه ی محاصره ی قاتل ها به دور مغازه ی سیاه تیغ تنگ تر و
تنگ تر می شود. کریستوفر که لب مرز از دست دادن زندگی اش
ایستاده ، مجبور است تمام آموخته هایش را به کار بگیرد تا کلید
رازی هولناک را پیدا کند؛ رازی که می تواند دنیا را زیر و رو کند.
جانه ^__^